اشتراكات امام و رهبری در مديريت و اداره كشور (2)






هشتم)

رويكرد حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري در بن‌بست‌شكني و خروج از بحران‌ها نيز اشتراكات فراواني دارد. امام و رهبري اثبات كردند كه براي زمانه، بايد فرزند زمان خويشتن بود. هر دو بزرگوار قاطعانه معتقد به تجربه و حضور پيشگامان انقلاب در اداره جامعه بودند اما به وقت خطر و دفاع از انقلاب بايد به جوانان شجاع و مومن اعتماد كرد و كارهاي بزرگ را به آنان سپرد. تصدي مسئوليت نخست وزيري از سوي ميرحسين موسوي در طول 8 سال جنگ و نيز فرماندهي سپاه پاسداران در طول دفاع مقدس توسط محسن رضايي، دو نمونه از انتخاب‌هاي امام(ره) بود كه در اولي به صورت غيرمستقيم و در دومي به صورت مستقيم، توسط امام صورت گرفت. اين دو، جوانان 23 و 25 ساله‌اي بودند كه در مكتب امام پرورش يافته بودند. جوان‌گرايي يك تاكتيك در نزد امام و رهبري نبود. به همين ترتيب، مقام معظم رهبري براي آنكه نشان دهد رسانه ملي بايد دانشگاه شود، فرهنگ سازي كند و با ناتوي فرهنگي مقابله كند، سيد عزت‌الله ضرغامي را به رياست اين سازمان منصوب كرد و براي گسترش امنيت اجتماعي، مبارزه با مواد مخدر و قاچاق، نهادينه كردن نظم و قانون، محمد باقر قاليباف را به فرماندهي نيروي انتظامي منصوب كرد.
نهم)
از مشابهت‌هاي مهم و بي بديل امام و رهبري، مراقبت از مرزهاي عقيدتي بود. امروزه در عصر جهاني شدن كه بحران معنا بروز كرده است و مرزهاي جغرافيايي در نورديده و مفاهيم در فضا، معنا و مفهومي ديگر يافته‌اند و به عبارت ديگر مكان، زمان، فضا و جغرافيا به نوعي چون گذشته نقش‌آفرين نيستند و نه تنها واژگان و مفاهيم و فرهنگ بومي و ملي، ميدان‌داري نمي‌كنند بلكه كشورها، داوطلبانه بخشي از استقلال ملي خود را به نهادهاي فراملي واگذار مي‌كنند و اين تأثير جهاني شدن است، دراين هنگامه اهتمام حضرت امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري بر حفظ هويت خودي، استقلال و حل چالش‌هاي نظري در راستاي پاسداري از سنگر‌هاي ايدئولوژيك، مثال زدني است.
امام خميني، جمهوري اسلامي را به عنوان بهترين الگو و مدل حكومتي معرفي كرد و تن به جمهوري دمكراتيك حتي جمهوري دمكراتيك اسلامي كه برخي آن را رژيم مطلوب حكومتي معرفي مي‌كردند، نداد بلكه فرمود: "جمهوري اسلامي، نه يك كلمه زياد و نه يك كلمه كم ". امام براي نشان دادن توانايي و كارايي جمهوري اسلامي با تلفيقي از فقه سنتي بر پايه اجتهاد پوياي فقها، به بن‌بست‌شكني مشكلات با تكيه بر احكام اوليه و ثانويه پرداخت و مبتني بر مقتضيات زمان و مكان، جامعيت و توانايي اسلام در اداره جامعه را نشان داد و از سوي ديگر با هرگونه التقاط، تجديدنظرطلبي و واپسگرايي نيز مخالفت داشت. رهبر معظم انقلاب اسلامي همواره به تبيين اين خط امام خميني(ره) به عنوان مسير جمهوري اسلامي تاكيد نموده و مردم‌سالاري ديني را كه ترجمان جمهوري اسلامي امام است، به عنوان بهترين مدل در مقايسه با ساير مدلهاي حكومتي به خصوص دمكراسي ليبرال، براي اداره جوامع معرفي كرده است.
رهبري براي حفظ مرزهاي عقيدتي از واژه "خودي و غيرخودي " در ادبيات سياسي استفاده كرد و معتقدان و ملتزمان به اسلام، انقلاب، امام و ولايت فقيه و رهبري را خودي ناميد و دايره محدود ذوب‌شدگان در ولايت را به كنار زد و چتر فراگير رهبري را برهمه گستراند. رهبري همواره تاكيد كرد كه "اصلاح‌طلبي و اصولگرايي " توامان لازم و ملزوم يكديگرند و از لوازم آن پاي بندي به قرائت اسلامي نه آمريكايي اصلاحات است . بي‌گمان حفظ خط، جهت و زاويه انقلاب اسلامي را كه دغدغه مشترك امام و رهبري بوده است، بايد از بزرگترين اشتراكات اين دو بزرگوار برشمرد.


دهم)

از جمله بحران‌ها و چالش‌هاي كشور ترور فيزيكي سران و شخصيت‌هاي انقلاب بوده است. استكبار و ضدانقلاب وابسته به آن خيلي تلاش كردند كه ميان مردم و سران انقلاب بي‌اعتمادي ايجاد كنند. شايعه‌سازي، دروغ‌گويي، برچسب‌هاي ناچسب، اتهامات بي‌اساس هنگامي كه اثر نكرد ترور سران انقلاب در دستور كار قرار گرفت. در زمان حضرت امام خميني(ره)، گروهك منحرف فرقان كه به دنبال تز اسلام منهاي روحانيت بود، اقدام به ترور استاد مطهري كرد. امام پس از آن فرمود: "مطهري پاره تن من بود. آثار او بدون استثناء آموزنده است " و بدين سان نقشه دشمنان را خنثي كرد و آثار و انديشه‌هاي اين استاد فرزانه و معلم بزرگ انقلاب، تداوم بخش انقلاب اسلامي گرديد.
به هنگام حادثه انفجار حزب جمهوري اسلامي و شهادت 72 تن از ياران انقلاب و در را‡س آنان شهيد مظلوم آيت‌الله دكتر بهشتي كه مورد هجوم تهمت‌ها و افتراها قرار گرفته بود، امام چه زيبا فرمود: "بهشتي به تنهايي يك امت بود. مظلوميت او بالاتر از شهادت او بود. "
ده‌ها مورد ديگر از اين حوادث چون ترور آيت‌الله خامنه‌اي، ترور آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و .... را امام با حكمت و تدبير اداره و بحرانها را تبديل به فرصت كرد و شرايط را براي خدمتگزاران مساعد ساخت.
رهبر عزيز انقلاب اسلامي نيز به تأسي از امام عظيم‌الشأن در چالش‌هايي كه براي سران انقلاب و نظام بوجود آمد، با تدابير خويش راهگشايي داشته‌اند.
وقتي جريان افراطي و راديكاليسم برآمده از دوم خرداد، بشدت بدنبال تخريب روشنگر زمانه آيت‌الله مصباح يزدي بود، ايشان فرمودند: "اگر شخصيت‌هايي مانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري نيستند اين شخصيت عزيز و عظيم‌القدر (مصباح يزدي) خلاء آن عزيزان را در زمان ما پر كرده است ".
همچنين حافظه تاريخي ملت ايران فراموش نكرده است كه همين افراطيون، چگونه شخصيت تاريخي و ارزشمند آيت‌الله هاشمي رفسنجاني را به تعابيري رازآلود و ابهام‌آميز چون عاليجناب سرخپوش و عاليجناب خاكستري، مشوه جلوه دهند اما رهبري با اقتدار از جايگاه و شخصيت هاشمي دفاع كرد همان گونه كه امام فرموده بودند: "بدخواهان بدانند هاشمي زنده است تا انقلاب زنده است ".

يازدهم)

غيرسياسي شدن دانشجويان از جمله چالش‌هايي بود كه برخي تفكرات متحجرانه و واپسگرايانه آن را دنبال مي‌كردند. امام در برابر اين تفكر كه دانشجويان نبايد فهرست انتخاباتي بدهند و كار سياسي كنند، بشدت ايستاد و با آن برخورد كرد. امام پس از شهادت استاد مطهري، آيت‌الله خامنه‌اي را به نمايندگي خود برگزيد تا در مسجد دانشگاه تهران با دانشجويان سخن بگويد و به پرسشهاي آنان پاسخ دهد. اين نگاه و رويكرد امام بود كه از دانشجويان، كادري براي اداره انقلاب در جهاد سازندگي، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و در خطوط مقدم دفاع مقدس ساخت و همين نگاه و رويكرد حضرت رهبري بود كه به بازتعريف نهاد نمايندگي در دانشگاهها و تقويت آنها پرداخت و با ديدارها و ملاقاتهاي مستمر با دانشجويان، حلقه اتصالي درست كرد تا ميان رهبر و دانشجو، فاصله‌اي نباشد. ايشان به هنگام شنيدن زمزمه‌هايي مبني بر عدم مداخله دانشجويان در امور سياسي فرمودند: "خدا لعنت كند كساني را كه نمي‌خواهند دانشجويان ما سياسي باشند ".

دوازدهم)

فضاي باز سياسي و تكثر مطبوعات، در هر مقطعي داستان خود را داشته است. با پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 و رهايي كشور از ظلم و استبداد و سانسور و فضاي باز سياسي كه به بركت انقلاب اسلامي بوجود آمد، شاهد چاپ و انتشار مطبوعات و نشريات گوناگون و مختلفي بوديم.
بسياري از گروههاي تجزيه‌طلب و مدعي خودمختاري هم نشريه داشتند و بسياري از گروهك‌هاي ضدانقلاب هم از امتياز روزنامه برخوردار بودند. اكثر نشريات آن زمان عليه اسلام و انقلاب و نظام نو پاي جمهموري اسلامي فعاليت مي‌كردند. امام بارها آنها را موعظه و نصيحت كرد و قاطعانه اعلام كرد: "ما موافق آزادي هستيم اما اجازه توطئه نمي‌دهيم " و پس از اتمام حجت، امام بود كه از مسئولان قضايي و ساير مسئولان قاطعانه خواست برخورد با مخالفان آزادي و كساني كه توطئه مي‌كردند را در دستور كار قرار دهند و پس از آن بود كه بسياري از آن مطبوعات تعطيل شد و بدين سان شبكه رسانه‌اي ضدانقلاب از كار افتاد.
مقام معظم رهبري نيز در فضاي خاص بوجود آمده پس از دوم خرداد 76 كه تكثر مطبوعات و نشريات مختلف و ضد نظام از جمله ويژگي‌هاي آن شرايط بود، بارها تلاش كردند كه با موعظه و نصيحت، متجاوزان به حقوق مردم را به وظايف قانوني و رسالت تاريخي رهنمون سازند اما براندازان خاموش و شبكه رسانه‌اي در اختيار آنان، جز هجمه به ارزشهاي اسلامي، اركان نظام، شايعه و ايجاد بدبيني ميان مردم و مسئولان هدفي نداشتند. رهبري آنگاه تصميم به افشاگري گرفت و از اين دسته از مطبوعات به عنوان "مطبوعات زنجيره‌اي " كه "پايگاه دشمن " هستند و "تيترهاي واحد " مي‌زنند، ياد كرد و قوه قضائيه نيز بنا به وظايف خود، اقدام به توقيف اين نشريات كرد. بدين گونه، توطئه بزرگي كه عليه ملت ايران مشغول فعاليت بود، خنثي گرديد.

سيزدهم)

آمريكا و سياست‌هاي استكباري آن از گذشته و حال در ادبيات امام و رهبري جايگاه خاصي داشته است. "امام آمريكا را ام الفساد قرن " و "شيطان بزرگ " ناميد. هنگامي كه آمريكا تهديد به قطع رابطه با ايران كرد، امام فرمود: "اي كاش اين رابطه زودتر قطع شود " و زماني كه آمريكا اقدام به تحريم اقتصادي و سياسي ايران نمود، باز امام خروش برآورد كه: "ما فرزندان محرم و رمضان هستيم. ما را از محاصره اقتصادي نترسانيد ". بالاخره وقتي آمريكا تهديد علني عليه ايران كرد، امام فرمود: "آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند ".
رهبري كه شاگردي خلف براي استاد خويش (حضرت امام) بود نيز راهبردي مشابه در برابر آمريكا اتخاذ كرد. رهبري بارها آمريكا را "مظهر فساد و خودخواهي " معرفي كرد. هنگامي كه آمريكا از تهديد عليه ايران سخن گفت، رهبري فرمود: "ما در برابر متجاوزان رفتاري حسيني خواهيم داشت ". زماني كه برخي از مذاكره و رابطه با آمريكا در داخل ايران سخن مي‌گفتند، رهبري گفت: "مذاكره و رابطه با آمريكا تا زماني كه اين كشور دست از خباثت برندارد، به مثابه كوچه بن بست است ".
اين گونه بود كه در سايه راهبرد استكبارستيزي امام و رهبري، ابهت و هيمنه پوشالي آمريكا شكست، مقابله با سيطره و استيلاي آمريكا بر جهان در سرتاسر جهان به يك نهضت عمومي مبدل شد، بسياري از مظلومان و مستضعفان جهان عليه استكبار به پا خاستند و امروزه مقابله با تك‌صدايي و يك‌جانبه‌گرايي كه آمريكا بدنبال آن است، تبديل به يك خواست جهاني شده است.
* * *
درباره مشابهت‌هاي امام و رهبري در بحران‌ها وچالش‌ها، سخن فراوان و فرصت محدود است. امام و رهبري هيچگاه شائبه "توهم توطئه " را پذيرا نشدند و همواره بر نقش عوامل و دشمنان خارجي تأكيد كردند. "حفظ اتحاد مسئولان " و "وحدت مردم " را بزرگترين راه مقابله با توطئه‌ها و دفاع از انقلاب و نظام برشمردند.
امام و رهبري توطئه سازمان يافته "جدايي دين از سياست " را رسوا و بر "جدايي حوزه و دانشگاه " خط بطلان كشيدند. مردم‌سالاري ديني كه جمهوريت و اسلاميت آن در قالب جمهوري اسلامي تبلور يافت، مدل تام و تمام اداره كشور شد و هيچ نسخه‌اي چون "سلطنت شيعي "، "خلافت اسلامي "، "حكومت اسلامي "، "جمهوري دموكراتيك اسلامي " را برنتابيدند.
امام و رهبري در خط مقدم مبارزه با خرافات و عرفان‌هاي دروغين، تجديدنظرطلبي، واپسگرايي و تحجرگرايي بوده و هستند. هر دو از خط انجمن حجتيه يا نسخه‌هاي مشابه آن چون‌‌حجتيه جديد، نگران بودند و اعلام خطر كرده و مي‌كنند. امام و رهبري همواره "حوزه و روحانيت " را براي پاسخ به شبهات ديني و لزوم نظريه‌پردازي ديني فرا مي‌خواندند و بر مقتضيات زمان در صدور فتاوي تأكيد داشتند.
اگر رهبري فرمود: "اين انقلاب بي نام خميني(ره) در هيچ جاي جهان شناخته شده نيست "، امام هم فرمودند: "آقاي خامنه‌اي براي رهبري صلاحيت و شايستگي دارد ".
منبع:ويژه نامه تداوم آفتاب